مه نيامه نيا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

مه نیا ، زيبا ترین فرشته آسمانی

دخترم روزت مبارك

    میشــــه اسـم پاکتو رو دل خـــــدا نوشت میشه با تو پر کشید تــــوی راه سرنوشت   میشـــه با عطـر تنت تا خــــود خـدا رسید میشــه چشــم نازتو رو تن گلهــــا کـشید تقدیم به بهترین دختر دنیا و امید حیات من   با آرزوی بهترین و برترین ها برای فرشته زندگیم . . .                                          &...
28 شهريور 1391

كوتاهي مو

اينم چند تا عكس بعد از اينكه موهاتو خيلي ناشيانه کوتاه كردم                                      ...
26 شهريور 1391

تب دلتنگي

  سه شنبه گذشته براي اولين بار به مدت طولاني تنهات گذاشتم ، چون مامان نازي تو بيمارستان بستري بود و پاهاشو عمل كرد  و بايد يه نفر پيشش مي موند چون نمي تونست خوب راه بره بايد از ماماني تشكر كنم چون اين مدت پيشش بوديو ازت مراقبت مي كرد ، خدا رو شكر با كمك خاله ونوسم و عمه زندايي شبنم ، تونستم بيشتر پيشت باشم چون جامونو عوض مي كرديم ،تازه فهميدم چقدر بهت وابسته شدم چون   نديدنت حتي براي چند ساعت خيلي برام سخته ، باور مي كني يا نه با اينكه مي دونستم جات خوبه و باباييم پيشته ،چند بار بغض گلومو فشار داد اما جلوي خودمو گرفتم ، چهارشنبه شب كه از بيمارستان اومدم خونه تنت كمي داغ بود و خيلي بي تابي ميكردي ،...
25 شهريور 1391

تقديم به دخترم

بازم شادی و بوسه ، گلای سرخ و میخک میگن کهنه نمی شه تولدت مبارک تو این روز طلایی  15 شهريور   اومدی به دنیا و جود پاکت اومد تو جمع خ...
20 شهريور 1391

يك برنامه ريزي جدي

دختر گلم هر رو زندگيمون ،‌تلخ و شيرين يه خاطره مي شه و خوندن خاطرات مارو ياد فراز و نشيب هاي زندگي مي ندازه و باعث ميشه قدر لحظه لحظه هارو بدونيم و مهم تر متوجه ميشيم براي اين لحظه ها چقدر تلاش كرديم.                        نمي دونم از كجا شروع كنم ،‌اصلا مهمه كه اينارو برات بنويسم يا نه ؟ الان تو اتاقم سركار نشستم و پيش خودم فكر مي كنم چطوري بايد يه برنامه جديد براي كارام بريزم ، خوشحال بودم كه مدرسه داره تموم ميشه و من بيشتر وقتم خونه پيشه شمام و در كنارش به كاراي خونه        ...
20 شهريور 1391

لطف خداي مهربون

در يك روز خيلي زيبا، فهميديم كه تو به زودي به دنيا مي آي. فكر آمدن تو ، يك دنيا شادي به قلب ما هديه كرد.زندگي ما ، با تو شيرين و شيرين تر مي شد و رنگ زيبايي مي گرفت . از اونجايي كه دوران كودكي كوتاهه و خيلي زودتر از آن كه تصور كني مي گذره و تا چشم به هم بزني تنها تصويري از آن به جا مي مونه ، تصميم گرفتم لحظات و روزهاي به ياد ماندي زندگي مونو همراه با تو  برات بنويسم تا اين تصاوير هر چه كامل تر و پر رنگ تر به يادت بمونه شايد بعدها اين سوال برات پيش بياد چرا بعضي از خاطراتت دير تر ثبت شده ، اين بخاطر مشغله زياد مامان بوده كه به خاطر درس و كار تا مدتي تمام خاطراتتو مي نوشتم و فرصت تايپ و ثبت اونو تو وبلاگ نداشتم ، خدارو شكر ترم ديگه درسم...
19 شهريور 1391

تولدت مبارك فرشته مامان

چه فرقی  دارد امروز باشد یا یک سال پیش ..من هر  لحظه می رویم و شکفته میشوم ... من هر روز مادر می شوم...   خداوند لبخند زد    از لبخند او دختر آفریده شد   لبخند زیبای خدا روزت مبارک     پارسال در این روز خدا یه گل زیبا به ما داد که  من و بابا اسمش رو گذاشتیم مهنيا یعنی بزرگ زاده لحظه تولدت قشنگترين لحظه تموم عمرم بود و خواهد بود كه دوست دارم بارها و بارها تكرار بشه دوست دارم بدوني موقعي كه گذاشتنت پيشم تا شير بخوري ، از شوق اشكام جاري شده بود و تمام وجودم و يه حسي كه توصيف نشدنيه فراگرفته بود اون لحظه خدارو شكر مي كردم و ت...
19 شهريور 1391